چرا خرمشهر را "خدا" آزاد کرد؟
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6755
بازدید دیروز : 70777
بازدید هفته : 85981
بازدید ماه : 139259
بازدید کل : 10531014
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 3 / 3 / 1395

چرا خرمشهر را "خدا" آزاد کرد؟ 



 
به گزارش مشرق به نقل از تسنیم، سردار احمد حق طلب، رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس سپاه و بسیج در جریان بازدید از بخش‌های مختلف خبرگزاری تسنیم در آستانه سوم خرداد و سالروز فتح خرمشهر از چگونگی آزادسازی خرمشهر توسط رزمندگان اسلام و دلایل سقوط ابتدایی این شهر و روند فتح و پیروزی بر دشمن سخن گفت. سردار حق طلب که از روزهای ابتدایی جنگ تا آخرین روزها در جبهه‌های جبگ حضور داشته از مبارزانی بوده که در جریان مقاومت آبادان، سوسنگرد، خرمشهر و ... با دشمن بعثی مقابله کرده است. 
سردار شهید حسن تهرانی مقدم، سردار شهید حسن شفیع‌زاده از بنیان‌گذاران توپخانه و موشکی سپاه، سردار رمشان شریف، سردار رحیم‌صفوی از دوستان و همرزمان سردار حق‌طلب بودند که بسیاری از آنان با عضویت در گروه جنگ‌های نامنظم دکتر چمران وارد جنگ می‌شوند.
او همچنین در جریان عملیات بیت المقدس نیز حضور داشته و با فضای مقاومت‌های مردمی، نظرات فرماندهان و شرایط و دیدگاه‌های سیاسی مسئولان دفاع در آن روزها آشنایی کامل دارد. مقاومت آن روز مردم را به خوبی با شرایط امروزی مقایسه می‌کند و از روحیه ایستادگی مردم ایران که این روزها برجسته‌تر شده و ابعاد دیگری پیدا کرده است، می‌گوید.

* سردار اگر موافق باشید از چرایی سقوط خرمشهر شروع کنیم. چه عواملی در سقوط این شهر مؤثر بود؟ نظر شما درباره نقش دولت وقت در سقوط آن و بعد فتح دوباره شهر چیست؟
سقوط خرمشهر دلایل بسیاری دارد که به شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن زمان، یعنی تقریبا شروع جنگ برمی‌گردد. عدم آمادگی کامل نیروهای مسلح که عمدتا ارتش جمهوری اسلامی است یکی از عوامل است.
آن زمان سپاه هم در بعد نظامی‌گری بویژه مرزداری و جنگ، وظیفه‌ای بر عهده نداشت و عمدتا وقت نیروهایش صرف حفاظت داخلی یعنی مبارزه با گروهک‌های ضد انقلاب می‌شد و بعد هم حرکت‌های تجزیه طلبی که در بعضی از شهرهای مرزی مثل کردستان یا مازندارن و در برخی موارد ترکمن صحرا و هم بخشی در سیستان و بلوچستان بود. 
یعنی توان نظامی نیروی سپاه که در آن زمان یک نیروی جوان و کم تجربه است و هنوز مجهز به سلاح و تجهیزات لازم و پیشرفته نشده صرف مبارزه با همین گروهک‌ها و تجزیه‌طلبی‌ها شده بود و وقتی جنگ آغاز شد طبیعتا این نگرانی‌ و درگیری در مرزها و تجزیه طلبی‌ها وجود داشت. 
بخش قابل توجهی از سپاه در آن‌جا درگیر بود و فقط بخش‌هایی از آن به جنوب آمد چون در آن زمان واحدهای سپاه عموماً در شهرها تقسیم شده بود. مثل سپاه هشتم که در خوزستان بود و در آن زمان درگیر دفاع مقدس بود. 
هر روزی که از جنگ گذشت این توان ساماندهی‌تر و تقویت شد و قاعدتا به جایی رسید که توانست خرمشهر را پس بگیرد. اما در مجموع توان نظامی ایران برای دفاع از خرمشهر مناسب نبود.

وضعیت سیاسی هم که خوب نبود. بنی صدر عهده دار مسولیت ریاست جمهوری بود. وی با مسائل آشنایی نداشت و اطلاعات دقیقی در مسائل دفاعی و نظامی نداشت. عمدتا سرنوشت کار را به دست مشاورانی داده بود که نه آدم‌های کاردانی بودند، نه خیلی دلسوز بودند و نه به یک مقاومت مردمی و همه جانبه و ایستادگی در مقابل دشمن اعتقاد داشتند. دشمن با توان بالا از اصل غافلگیری استفاده کرد و وارد خاک ما شد. محور اصلی خوزستان بود.
چند ماه قبل از 31 شهریور 59 و آغاز رسمی جنگ، عراق به طور غیر رسمی جنگ را آغاز کرده بود و در استان‌ها و مناطق میانی یعنی در منطقه ایلام و کرمانشاه، درست در مناطقی که مقابل بغداد در مرز غربی خاک جمهوری اسلامی قرار دارد، در ارتفاعات و نقاط سرکوبی که احتمال می‌داد اگر جنگ شروع شود،
ایران از آنجا بغداد را تهدید می‌کند، ایجاد آشوب کرده بود. فاصله بین بغداد تا مرزهای ایران حدود 130 کیلومتر است و در واقع عراق پیش دستی کرده و این مناطق را اشغال کرده بود و بعد جنگ را رسما آغاز کرد.
خصوصا از جنوب برای تجزیه خوزستان آمد. با توان بالا و غافلگیری تا نزدیکی اهواز پیش روی کرد و طبیعی بود که در چنین شرایطی ما آمادگی مقابله نداشتیم.

بعضی مشاوران تزی را به بنی صدر داده بودند که زمین بدهیم و زمان بگیریم 
بعضی‌ها آن موقع به اصطلاح یک تزی را به بنی صدر داده بودند که ما می توانیم به دشمن زمین بدهیم و زمان از آن‌ها بگیریم. به این معنا و مفهوم که ما الان آمادگی مقابله نداریم و اشکالی ندارد که اجازه بدهیم نیروهای نظامی عراق در خاک ما گسترش پیدا کنند تا ما آمادگی لازم را به دست بیاوریم و بعد نیروها را با یک توان بالا منهدم کنیم.
در تاریخ هم آمده که مثلا اشکانیان هم، در جنگ‌هایشان زمین می‌دادند و زمان می‌گرفتند. یک استدلال تاریخی برای بنی صدر پیدا کرده بودند و با استناد به این استدلال تاریخی ذهن بنی او را مشغول کرده بودند. بنی صدر با نیروهای انقلابی مثل سپاه میانه خوبی نداشت. سپاه و نیروهای مردمی را هم باور نداشت.
شاید این سوال به ذهن برسد که اگر بنی صدر این تز را قبول داشت و به نیروهای مردمی اعتقاد نداشت، در راس جمهوری اسلامی که امام حضور داشتند و با فرمان امام بود که سپاه و نیروهای مردمی وارد صحنه شدند. چرا ایشان نتوانستند کاری بکنند؟ 
یک علت، توان پایین سپاه بود که نتوانسته بود نیروهای خودش را برای دفاع از مرزهای جمهوری اسلامی بسیج کند و دوم اینکه امکانات هم نداشت و زمانی که توانست بخشی از این مشکلات را یعنی حضور همه جانبه نیروهای سپاه در منطقه را رفع کند، هنوز مشکل دوم باقی بود و امکانات لازم را نداشت.










ارتش از بنی صدر دستور داشت سلاح به سپاه ندهد 

نیروهای ارتش که همراه انقلاب بودند، آمادگی همکاری با سپاه را داشتند اما یک دستور صریحی از بنی صدر داشتند به عنوان فرمانده کل قوا که اجازه واگذاری سلاح و تجهیزات را از آن‌ها می‌گرفت. البته به صورت پنهانی بعضی از فرماندهان ارتش تجهیزات و امکاناتی را در اختیار سپاه قرار می‌دادند. 
نیروهای عراقی حدودا از مرز شلمچه وارد شدند، از کارون هم گذشتند و به سمت آبادان آمدند تا جاده آبادان و اهواز را هم گرفتند و در واقع یک حلقه محاصره برای آبادان و خرمشهر آماده کردند. نیروهای ما به تعبیری 35 روز و به تعبیر دیگر 45 روز در خرمشهر مقاومت کردند در حالی که هیچ مسیری برای کمک رسانی به آن‌ها نبود و تجهیزات و امکانات هم همان تجهیزاتی بود که سپاه به صورت انتظامی داشت.
سلاح‌های سبک؛ یعنی اسلحه‌های ژ3 و ام یک قدیمی بدون پشتوانه مهمات و بدون عقبه‌ای که به عنوان آتش توپخانه‌ای، آن‌ها را حمایت بکند یا بتواند از آتش هوایی استفاده کند. در واقع امکاناتی که در رزم از آن استفاده می‌شود را نداشتیم. متاسفانه فریاد فرماندهان سپاه و مردم در خرمشهر هم به جایی نرسید.
این جا باید اشاره کنیم وقتی می‌گوییم سپاه فقط هم سپاه نبوده است نیروهای متعهدی از ارتش، نیروهای دریایی و مردمی هم در خرمشهر کنار نیروهای سپاه و بسیج از شهر دفاع می‌کردند اما چون نقش عزیزان سپاه پررنگ‌تر بود، بیشتر در ذهن متبادر می‌شود.



بنی صدر وعده کمک می‌داد اما امکانات تا روز سقوط خرمشهر فراهم نشد 

نهایتا در طول مدتی که از خرمشهر دفاع می‌کردند، پیغام‌هایی که برای درخواست کمک نیروهای زرهی، توپ و تانک و سلاح‌های پیشرفته فرستاده بودند به جایی نرسید. 
به طور مداوم فرماندهان می‌گفتند که یگان‌های زرهی از فلان شهر مثلا از قزوین یا همدان حرکت کرده و شما تحمل کنید ولی این امکانات تا روز سقوط خرمشهر فراهم نشد. خرمشهر به تصرف نیروهای بعثی درآمد در حالی که عمده نیروهایی که داخل خرمشهر بودند در حال مقاومت به شهادت رسیدند و تعداد محدودی توانستند در آخرین لحظات، آن هم برای جلوگیری از پیشروی عراق به سمت آبادان از طریق پل قدیم خرمشهر به آبادان برسند و زنده بمانند.
خرمشهر تنها با یک پل قدیمی به جزیره آبادان وصل می‌شد. 
آبادان به نوعی یک جزیره است که یک طرف آن اروند و طرف دیگر کارون و طرف دیگر بهمن شیر است تا جایی که اروند و بهمن شیر در شمال غربی خلیج فارس به هم می‌پیوندند. از این رو آبادان نوعاً یک جزیره تلقی می‌شود که خرمشهر با یک پل به این جزیزه وصل می‌شد و اگر از این پل حفاظت نمی‌شد و تخریب نمی‌شد قاعدتا نیروهای عراقی با آن روحیه‌ایی که از تصرف خرمشهر بدست آورده بودند و احساس قدرت و پیروزی می‌کردند، به راحتی از پل عبور می‌کردند و وارد آبادان می‌شدند و آنجا را هم تصرف می‌کردند.










عراق در طول دفاع مقدس نشان داد که هرگز توان عبور از رودخانه را ندارد

نیروهای عراقی در طول سال‌های دفاع مقدس نشان دادند که هرگز توان عبور از رودخانه را ندارند. البته عبور از رودخانه یک کار نظامی بسیار دشوار است. یعنی جزو عملیات‌های دشوار و پیچیده در نیروهای مسلح است. عراقی‌ها با وجود اینکه آبادان، محاصره بود و مرز جنوبی ما با عراق در اروند، سراسر در منطقه فاو و خاک عراق بود، هرگز این قدرت و جرأت را به خود ندادند که بخواهند از رودخانه عبور کنند. بنابراین پل خرمشهر یک موقعیت کاملا استراتژیکی بود.

در تاریخ ثبت شد که عراق با لشکر و تیپ زرهی برای تصرف یک شهر کوچک 45 روز جنگید

خرمشهر بیش از یک ماه و نیم مقاومت کرد و نهایتا به تصرف نیروهای بعثی درآمد. این در تاریخ هم ثبت است که نیرویی با آمادگی بالا و با لشکر و تیپ زرهی و مکانیزه با پشتوانه آتش هوایی بالا، برای تصرف یک شهر کوچک، مثل خرمشهر، 45روز نبرد می‌کند. در حالی که مدافعان شهر تعداد بسیار محدود نیروهایی هستند که شاید نتوان به آن‌ها نیروهای نظامی هم گفت، بلکه شبه نظامی با امکانات محدود بودند. در روزهای ابتدایی که عراق خرمشهر را محاصره کرد، بنی صدر و بعضی از فرماندهان گفتند بر اساس اصل نظامی شهر سقوط کرده است. یعنی شهر محاصره شده را سقوط کرده تلقی می‌کردند و می‌گفتند بهتر این است که نیروها عقب نشینی کنند و جان خود را نجات داده و شهر را تسلیم کنند.


مقاومت نیروها در خرمشهر سرعت پیش روی عراق را به سمت اهواز و دزفول گرفت

شاید از نظر نظامی چنین ملاکی مطرح بود، اما مقاومت نیروها در خرمشهر سرعت پیش روی عراق را به سمت اهواز و دزفول گرفت. یعنی این فداکاری که نیروها در خرمشهر کردند باعث شد ماشین جنگی حزب بعث و صدام 45 روز درگیر این نقطه باشد. هم از لحاظ روحی و روانی ضربه‌ای به نیروی بعث زدند، چون صدام گفته بود من 3 روز دیگر در تهران با خبرنگاران مصاحبه می‌کنم و هدفش این بود که خوزستان را در یک هفته بگیرد. وقتی برای گرفتن یک شهر کوچک مثل خرمشهر که تقریبا محاصره بود و نیم مرز خرمشهر با عراق است، وقتی فضای بیرونی گرفته می‌شود، دیگر ارتباط داخلی نیست. این هم روحیه و هم سرعت پیش روی را گرفت و هم به مردم و مسولان کشور ما نشان داد که می‌توانیم با روش‌هایی که خودمان برای دفاع و مقاومت ابداع می‌کنیم در مقابل متجاوز بایستیم.
به طور خلاصه می‌توان گفت بهم ریختگی اوضاع سیاسی و بنی صدر به عنوان رئیس قوه مجریه، عدم آشنایی و باورش به نیروهای سپاه و مردمی، عدم آمادگی نیروهای مسلح و ارتش جمهوری اسلامی و از طرفی آمادگی و پیش بینی رژیم بعث عراق شاید عوامل عمده‌ای بود که باعث تصرف خرمشهر به دست نیروهای عراقی انجامید.









*امام راحل زمانی که اعلام کردند "حصر آبادان باید شکسته شود" شاهد بودیم که حرکت موثری بین نیروها انجام شد. 
چون هم باعث تجدید روحیه بود و هم نیروهای مردمی و سپاه با تمام قدرت پای کار آمدند تا کار عملیاتی شود. این سخن امام باعث شد تا نیروها حیثیتی‌تر ورود کنند.
به نظر من در مورد خرمشهر هم همین‌طور بود. به نظر شما این سخن صریح امام چقدر روی رزمندگان و تقویت روحیه آنان تأثیر گذاشت؟
آیا به خاطر موقعیت استراتژیکی آبادان و خرمشهر امام این مهم را از رزمندگان خواستند؟

در تمام طول زندگی امام، این رابطه امام و امتی و رابطه نیروهای حزب الهی، بسیج، سپاه و مردم با امام که، رهبر و مرادشان بود و به او اعتقاد کامل داشتند. دیده بودند که اگر امام عمل یا حرفی را می‌زند محقق می‌شود و به آن اعتقاد پیدا کرده بودند. این باعث شده بود که وقتی امام حرفی را می‌زدند یا روی جایی دست می‌گذاشتند این احساس تکلیف در نیروها بود که این کار باید بشود و نباید حرف امام زمین بماند.
امام اسم سه شهر را می‌آورند و تاکید می‌کنند که باید آزاد شود. اولین آن در غائله پاوه است.
اولین باری که امام فرمانی را صادر می‌کند، زمانی بود که پاوه در محاصره ضد انقلاب بود و نیروهای باقی مانده از شهید چمران در بیمارستان در محاصره قرار گرفته بودند
و بررسی دولت وقت و رفت و آمدهایش، نتیجه مثبتی که نداشت هیچ، امتیازات بیشتری هم به ضد انقلاب داده بود. مصوبه‌ها از هئیت دولت در مذاکره دولت موقت با ضد انقلاب‌ها این بود که ضدانقلاب‌ها خواسته بودند که نیروهای سپاه سلاح‌هایشان را تحویل بدهند و از شهر خارج بشوند
و آن‌ها هم موافقت کرده بودند تا شرایط به شرایط عادی برگردد. 
به هر حال امام در آنجا فرمان می‌دهند به نیروها که محاصره آنجا را بشکنند و با فرمان امام این امر محقق می‌شود. با فرمان امام، هم روحیه در نیروهایی که در محاصره بودن ایجاد می‌شود و هم نیروهایی به آن‌ها ملحق می‌شوند و محاصره پاوه را می‌شکنند و آنجا را آزاد می‌کنند. 
بار دیگر درباره سوسنگرد حضرت امام فرمان می‌دهند و یک بار هم در ارتباط با آبادان این فرمان را صادر می‌کنند که حصر آبادان باید شکسته شود. 
از اول جنگ تا 5 مهر 60 نزدیک یکسال شهر آبادان محاصره بود و مردم در این شرایط مقاومت می‌کردند. 
تنها راه ارتباطی از طریق لنج با بندر ماهشهر بود. 
حماسه دفاع از آبادان در مقابل محاصره بعثی‌ها یک حماسه بسیار بزرگ است که متاسفانه چون آبادان در کنار خرمشهر قرار گرفته، توجه مناسبی به این حماسه نشده است.
چون خرمشهر سقوط می‌کند و در عملیاتی به نام بیت المقدس آزاد می‌شود و این شیرینی بسیار زیادی در کام ملت ماست و عملیات بسیار بزرگی است.
در این عملیات ما 10ها هزار اسیر گرفتیم و صدام هم گفته بود اگر شما خرمشهر را پس بگیرید من کلید بصره را به شما می‌دهم.
این کنایه از این بود که هم شما نمی‌توانید و هم این‌که این کار آنقدر بزرگ است که نیازمند توانمندی زیادی است و اگر شما بگیرید به این معنا است که ما شکست خورده‌ایم، پس بیایید بصره را هم بگیرید. موضوع آبادان چون در کنار خرمشهر قرار گرفته، مغفول مانده و به آن بی توجهی شده است.


تا زمان عزل بنی صدر، ما هیچ عملیات موفقیت آمیز و پدافندی علیه رژیم بعث نداشتیم

تا زمانی که بنی صدر فرمانده کل قوا است و نیروهای مسلح در اختیار اوست هیچ عملیات موفقیت آمیز و پدافندی علیه رژیم بعث نداریم. ما از شکست حصر آبادان یا کمی عقب‌تر از آن از عملیات "فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا" که زمانش مرداد ماه و درست روز بعد از عزل بنی صدر که به عنوان فرمانده کل قوا صادر می‌شود، بود؛
در منطقه دارخوین که سردار صفوی فرمانده سابق سپاه مسئول این خط بودند و نیروهایی را تشکیل داده بودند که جلوی پیش روی عراقی‌ها را به سمت اهواز بگیرد، اولین عملیات را انجام می‌دهیم و موفق هم می‌شویم. تا قبل از آن عملیات‌های دیگری هم شده بود، مثل عملیاتی که ارتش جمهوری اسلامی در منطقه آبادان انجام دادند. در منطقه پل نادری، دشت عباس اما همه متاسفانه با شکست همراه بوده و عراقی‌ها با تانک وارد این مناطق شده بودند و نیروهای ارتش مجبور به عقب نشینی بودند. 
در دشت عباس و پل نادری رقمی حدود 40 تا 50 تانک چیفتن که در آن موقع بهترین نوع سلاح حمله زمینی که ساخت انگلستان بود به دست عراقی‌ها می‌افتد.
تا عزل بنی صدر هیچ عملیات موفقیت آمیزی نبود و احتمالا هم نیروهای ارتش برای این عملیات‌ها دلایلی دارند و نمی‌خواهم این نیروها را متهم کنم. 
چون بعدا توانمندی‌های بسیار زیادی از نیروهای ارتش دیدیم. شاید در آن زمان فرماندهی که حاکمیت داشته دلیل شکست‌ها بوده است. بعد از عملیات منطقه دارخوین، عملیات‌های دیگر شروع می‌شود که عملیات تپه‌های مدن و شمال آبادان هم موفق بوده است. بعد عملیات ثامن الائمه(ع) است که آبادان از محاصره خارج می‌شود. فاصله این عملیات‌ها پشت سر هم بوده و جمهوری اسلامی روی، دور عملیاتی قرار می‌گیرد.
یعنی در عملیات‌ها موفق می‌شود و عراق شکست می‌خورد و بلافاصله آماده عملیات بعدی می‌شود. عملیات حصرآبادان انجام می‌شود و بلافاصله بعد از آن طریق القدس، عملیات آزاد سازی بستان را انجام می‌دهیم. عملیات بستان کاملا موفقیت آمیز انجام می‌شود. 
بلافاصله در شب عید ما عملیات فتح المبین را در منطقه بسیار عظیم فتح المبین انجام می‌دهیم. به فاصله یکی دو ماه از عملیات فتح المبین در اردیبهشت ماه عملیات بیت المقدس آغاز می‌شود که در نهایت منتهی به آزادسازی خرمشهر می‌شود.

فرمان امام و عزل بنی صدر، نیروی سپاه با اتکا به نیروهای مردمی‌اش با روحیه ایثار و جهاد و از خود گذشتگی و از طرفی نیروهای ارتش با امکاناتی که دارد از هوانیروز، توپخانه، امکانات و تجهیزاتی که در اختیار دارد و حس برادری سپاه و ارتش که بعد از عزل بنی صدر بوجود آمد ما را در مسیر پیروزی‌های پی در پی قرار داد که نقطه اوج این پیروزی‌ها بازپس گیری خرمشهر بود. این پیروزی در دفاع مقدس و جنگ‌های ایران یک نقطه عطف و بسیار شیرین برای مردم بوده است.





 






*اشاره فرمودید که در آزادسازی خرمشهر نیروهای زیادی از سپاه، مردم و ارتش باهم متحد شدند تا خرمشهر آزاد شود و بعد از آن امام فرمودند که "خرمشهر را خدا آزاد کرد" دکترین سیاسی و الهی امام چه بود که در کنار این هجم امکانات و ایثارگری‌های مردمی و رزمندگان این جمله را عنوان می‌کنند. 
ما برای این فتح کشته و شهید هم زیاد دادیم اما امام پیروزی را از جانب خدا می‌دانند.
درکنار تفسیری عرفانی از این نگاه امام تفسیری از شرایط آن زمان می‌تواند توجیهی عقلانی برای این جمله بیان کند؟ نگاه و تفسیر شما درباره این فرموده امام(ره) چیست؟


ما فرمایشات امام را تفسیر یا تحلیل می‌کنیم. یکی دو سال پیش در جلسه فرماندهان سپاه با مقام معظم رهبری یکی از فرماندهان گزارشی درباره پیشرفت تجهیزات و پدافندی که انجام شده ارائه دادند و عنوان می‌کنند که این برنامه‌ها به مرحله عملیات رسیده است.
حضرت آقا در آنجا اشاره می‌کنند که، پیروزی‌های ملت ایران به علت پیشرفت نظامی نبوده بلکه به علت تعهد و ایمان نیروهای انسانی بوده که موفق شده است. یک مصداقی هم حضرت آقا با بیان خاطره‌ای از سال‌ها دفاع مقدس آوردند که نقل به مضمون آن این چنین است که ما برای یک گلوله آر پی جی هم، در جنگ در مضیقه بودیم و نگران بودیم که شنیدیم شهید چمران مقداری تهیه کرده است. 
گفتیم از کجا آوردید؟
تعریف کردند که از یک هواپیما که از شوروی مقداری امکانات داشتند و احتمالاً برای فلسطین و یاسر عرفات به اردن یا مصر می‌بردند، برداشته شده است. گویا این هواپیما برای سوخت گیری در مهرآباد فرود آمده بود که شهید چمران از این موضوع باخبر می‌شوند و دستور می‌دهند که اجازه پرواز ندارد و مهماتش را خالی کنید.
مقام معظم رهبری فرمودند که شهید چمران گفت من با یاسر عرفات دوستی دارم بعد جواب این‌ها را به او می‌دهم. یعنی کار به جایی رسیده بود که به مصادره مهمات روی آورده بودیم. حضرت آقا در ادامه سخنان خودشان تایید می‌کردند که ما در جنگ که پیروز شدیم به واسطه امکانات پیشرفته نبود، بلکه بخاطر روحیه سلحشوری، وحدت، برادری، شجاعت و خودباوری بود.

ما نمی‌توانیم بگوییم که با دست خالی و شعار الله اکبر رفتیم و جنگیدیم که اگر هم این را بگوییم غلو نیست چون در تاریخ انقلاب هم با دست خالی و شعار الله اکبر پیروز شدیم. اما باید به ابزار هم توجه کرد. یعنی نسل جوان باید بداند که توکل یعنی چی؟ یعنی همان که پیامبر(ص) گفتند با توکل اشتر زانو زدند. یعنی انسان باید به خدا توکل کند و از ابزاری هم که در اختیار دارد استفاده کند. این گونه نبود که در جنگ رزمنده‌ای اگر سلاحی در دست داشت زمین بگذارد و بگوید با توکل به خدا مثلا با مشت به تانک عراقی بزنیم. ما از این ابزارهایی که داشتیم استفاده می‌کردیم ولو ابزار ساده‌ای باشد.
واقعیت این بود که تا پایان جنگ هرگز امکانات ما به برابری با رژیم بعث عراق نرسید. ما در اول جنگ به واسطه امکاناتی که در ایران دپو شده بود از زمان نظام ستم شاهنشاهی قدری جلو بودیم. دپوی این‌ها همه به علت این بود که ایران ژاندارم منطقه شده بود. امکاناتی داشتیم مثل هواپیما اف 14 که پیشرفته‌ترین هواپیمای آن موقع بود. تانک و توپ خانه خیلی خوبی داشتیم. هلی کوپترهای کبری که دو سه کشور بیشتر در دنیا نداشتند از جمله آمریکا و ما.
امکانات خوبی داشتیم که عراق نداشت. جنگ که شروع شد امکانات ما رو به تحلیل رفت تا جایی که یک هواپیما که سقوط می‌کرد جایگزینی نداشت. رفته رفته امکانات ما کمتر می‌شد و به پایان جنگ که رسیدیم امکانات عراق چندبرابر می‌شد. یک تفاوت دیگری بین ما و عراق وجود داشت، ما امکاناتمان محدود به چند کشور غربی بود یعنی آمریکا و بعضا انگلیس، ولی عراق عمدتا تجهیزاتش روسی بود. جنگ که شروع شد ما توسط این کشورها تحریم شدیم و عراق را همه دنیا تجهیز می‌کردند.
ایرباس آمریکایی در اختیار عراق قرار می‌گیرد، ناو آمریکایی در خلیج فارس از عراق حمایت می‌کنند، از طرفی سوپرتانک‌های انگلیسی در اختیار عراقی‌ها قرار می‌گیرد. 
موشک اگزیسوی فرانسه، مین‌های ایتالیایی. شوروی میگ 29 و هلی‌کوپترهای 21 یا موشک‌های اسکات به عراق می‌دهند. یعنی تمام دنیا، عراق را حمایت می‌کنند.


بیش از 30کشور در دنیا تیپ و گردان رزمی به عراق اعزام می‌کردند

بر اساس آمار بیش از حدود 30 کشور نیروی انسانی در اختیار عراق قرار می‌دادند. 
ما در بین اسرا از 30 کشور اسیر داشتیم مثل اردن، مصر، سودان و... حضور این نیروها در عراق به گونه‌ای بوده که این کشورها یگان می‌فرستادند به عراق برای کمک به نیروی انسانی؛ نه اینکه یک فرد سودانی یا اردنی در عراق کار کند و چون در عراق اقامت داشته به جنگ برود؛ نه؛ آن کشورها تیپ و گردان رزمی به عراق اعزام می‌کردند.
یک تیپ از نیروهای نظامی سودان در بمباران ترمینال مسافربری عراق تلف شدند

یکی از سندهای آن این است که زمانی که قرار شد ایران هم مقابله به مثل کند و موشک به عراق بزند -البته به فرمان امام نه در شهرها بلکه در پالایشگاه‌ها و تاسیسات نظامی آن‌ها- یکی از این موشک‌ها به ترمینال جابه‌جایی نیروهای نظامی عراق برخورد می‌کند. این زمانی بوده که یک تیپ از نیروهای مزدور سودان برای مرخصی با یک تیپ دیگر در حال جابجایی بودند که موشک وسط آن‌ها می‌خورد و تلفات زیادی هم می‌دهند.

به ما سیم خاردار هم نمی‌فروختند

ما به لحاظ تجهیزات با عراق برابری نداشتیم و اصلا قابل مقایسه نبود. در آن زمان به ما سیم خاردار هم نمی‌فروختند این از پایین‌ترین امکانات است و می‌گفتند جزو امکانات نظامی محسوب می‌شود در حالی‌که استفاده آن فقط برای مصارف نظامی نیست، حالا فرض کنید برای امکانات دیگر چه برخوردی داشتند. به زحمت می‌توانستیم تجهیزات اندک با قیمت‌های گزاف از گوشه و کنار دنیا برای دفاع تهیه کنیم. امکاناتی هم که ارتش از گذشته داشت روز به روز کمتر می‌شد. در بعضی از عملیات‌ها متکی به غنایمی شده بودیم که از عراق می‌گرفتیم.

اطلاعات ما چشمی بود و اطلاعات عراق ماهواره‌ای

ادوات و خمپاره سپاه را سردار شهید حسن تهرانی مقدم و سردار شهید حسن شفیع زاده در طریق القدس ایجاد کردند و در طریق القدس و فتح المبین و بیت المقدس که از عراق توپ غنیمت می‌گیریم توپخانه سپاه را تشکیل دادند. یعنی توپخانه سپاه با توپ های غنیمتی تشکیل شد. 
به لحاظ نیروی انسانی هم تا پایان جنگ هیچ گاه با عراق برابری نداشتیم. ما نزدیک جنگ 25 تا 30 میلیون جمعیت داریم و عراق 11 میلیون جمعیت دارد.
اما با این وجود از نظر نیروی انسانی در خط مقدم هرگز با عراق برابر نبودیم چون در عراق، در جنگ بودن اجباری بود و هرکس به جنگ نمی‌آمد اعدامش می‌کردند اما در ایران آزاد و داوطلبانه بود. در جنگ معمولا سه رکن اساسی وجود دارد: اطلاعات، نیروی انسانی و فرماندهی و امکانات و تجهیزات که در همه این‌ها به طور محسوس از عراق عقب‌تر بودیم و فاصله بسیار زیادی داشتیم.



فرمانده عراقی می‌گوید در عکس ماهواره‌های آمریکایی از پادگان ایران، عدم تراز دست سرباز ایرانی در رژه را هم می‌توانستیم تشخیص دهیم

اطلاعات ما هم با عراق قابل مقایسه نبود. ما آنچه را با چشم می‌دیدیم برایمان اطلاعات بود اما آن‌ها با ماهواره و ایرباس اطلاعات کسب می‌کردند. در حدی که یکی از فرماندهان عراقی در خاطراتش عنوان کرده که عکس‌هایی که ماهواره‌های آمریکایی از یکی از پادگان‌های ایران آورده بود چنان دقیق بود که، در آن عکس می‌توان دید که کدام سرباز در خط رژه با سربازهای دیگر دستش هم تراز نیست. از نظر اطلاعات اینگونه بود که آن‌ها از پشرفته‌ترین رادارها که هر جنبنده‌ای را نشان می‌داد، استفاده می‌کردند.
ما نه امکانات و نه نیروی انسانی‌مان با عراق قابل مقایسه بود و نه اطلاعاتمان؛

لیبی قطعات حساس 9 موشکی‌ را که به ما داد، موقع پرتاب برداشت/عراق فقط در دزفول 159 موشک زد

مثلا ما توانسته بودیم 9 موشک از لیبی بگیریم و نیروهای ما آموزش آن‌ها را در سوریه دیدند. و چون قزافی با عرب‌ها بهتر بود تا جمهوری اسلامی، زمانی که قرار شد موشک‌ها پرتاب شوند، فرماندهان لیبی قطعات حساس آن‌ها را برداشتند و در سفارتشان پناهنده شدند و بعد به کشورشان بازگشتند یعنی همین همکاری را هم درمیانه راه از ما دریغ کردند.
این درحالی بود که عراق در دزفول 159 موشک زده بود. 
در آخر فرماندهی و تدبیر نظامی باقی می‌ماند که به لحاظ ظاهری در عراق کارشناسان روسی، اسرائیلی و آمریکایی بودند و کمک فکری به عراق می‌دادند. پیشرفته‌ترین خطوط پدافندی را برای آن‌ها ترسیم می‌کردند. 
مثلا در عملیات رمضان یا به تعبیری عدم الفتح که نتوانستیم پیشروی کنیم یا در کربلای4 هم اوضاع به این ترتیب بود چرا که خطوط پدافندی عراق به فرماندهی استکبار دنیا ترسیم شده بود. با جمیع این توجیهات و ارزیابی‌های عقلی و توصیف شرایط علت پیروزی ما چه بوده غیر از این که بگوییم "خرمشهر را خدا آزاد کرده است."

تحلیل دیگر آن است که امام می خواستند مانع غرور کاذب نیروهای رزمنده شوند. چون عراق با آن همه نیرو 45 روز طول کشید تا در مقابل نیروهای اندک در خرمشهر مقاومت کند. بعد از یکسال، در طی سه عملیات از ابتدا تا فتح خرمشهر 23 روز در عملیات بیت‌المقدس خرمشهر آزاد شد. به همین علت ممکن بود این غرور در نیروهای رزمنده ایجاد شود به همین علت امام فرمود خرمشهر را خدا آزاد کرد تا روحیه رزمندگان را تنظیم کند.




 






* گفته شده که قبل از آزادی خرمشهر، خیلی از عراقی‌ها خودشان را تسلیم می‌کردند و به نوعی هراس در میان آنان وجود داشته. با اینکه تعداد و تجهیزات آنان بسیار بالا بوده، این موضوع رزمندگان را شگفت زده کرده که چطور این‌ها دسته دسته تسلیم نیروهای ما می‌شوند.

این موضوع را هم بگذارید با نقل خاطره‌ای برایتان بگویم:

نیروهای زبده گارد ویژه ریاست جمهوری تسلیم شدند

بنده در این عملیات در لشکر 25 کربلا همراه مرتضی قربانی، از فرماندهان سپاه بودم. ما پلیس راه خرمشهر را هم رد کردیم و بچه‌های تخریب هم برای اینکه اگر به میدان مین رسیدیم، بیایند و مین‌ها را خنثی کنند، همراهمان بودند. رفتیم تا به جایی که عراق هنوز مقاومت می‌کرد و درگیری بود، رسیدیم.
از دور خط دفاعی عراق که نیروهای پاتک آن‌ها(یعنی نیروهای زبده‌ای که از گارد ویژه ریاست جمهوری بودند) بودند را دیدیم و بچه‌های ما هم پراکنده بودند.
گرد و غبار وسیعی دیدم که در هوا بلند شده است. به مرتضی قربانی بیسیم زدم و گفتم که ستون تانک عراق به سمت ما در حال حرکت است.
اما مرتضی قربانی گفت که بچه‌ها گزارش داده‌اند که عراقی‌ها در حال تسلیم شدن هستند حتماً چیز دیگری است، جلوتر برو و اطلاعات دقیق‌تری بگیر؛ صد متر که جلوتر رفتم دیدم ستون تانک نیست، ستون چند هزار نفره نیروهایی هستند که تسلیم شده‌اند و این غبار به دلیل هجم حرکت آنان است.
این عین واقعیتی بود که به چشم دیدم. یک ستون با عرض زیاد و طول چند صدمتری همه در حال تسلیم شدن بودند. 
در خرمشهر هم تعداد کسانی که تسلیم شدند به مراتب بیشتر از کشته شده‌ها بود. این نشان دهنده این بود که دیگر جرات مقاومت ندارند. 

تعدادی از آن‌ها هم برای فرار خود را به رودخانه اروند می‌اندازند که بخاطر عمق اروند آنجا غرق شدند.

البته باز هم متذکر می‌شوم که این جز عنایت الهی چیزی نمی‌تواست باشد. خداوند یک ابهتی را در دل نیروهای اسلامی قرار می‌دهد و این رعب را در دل دشمنان آن‌ها می‌اندازد که تسلیم می‌شوند. در کنار عنایات الهی برنامه ریزی و شکل عملیات‌های فرماندهان نیز بسیار تاثیرگذار بود.
 
یادی کنیم از حسن باقری که از طراحان عملیات خرمشهر و دفاع مقدس بوده است. 
در خرمشهر، عراقی‌ها انتظار داشتند که نیروهای ما از روبرو یعنی آبادان با آن‌ها مقابله کنند اما نیروهای ما توانستند آن‌ها را دور بزنند و از پشت غافلگیر کنند.


*یک سخنی حضرت امام داشتند که می فرمودند «جنگ جنگ تا رفع فتنه» اما خیلی از مسولان می گفتند جنگ جنگ تا پیروزی. بعد از فتح خرمشهر خیلی ها سخنرانی کردند که وقتی ما سرزمین‌های اشغال شده‌مان را پس گرفتیم چرا باید دوباره بجنگیم. آیا ما باید بعد خرمشهر هم ادامه می‌دادیم؟

باید گفت که اصلا صورت مسئله غلط است. چون ما بعد از فتح خرمشهر هنوز خیلی از مناطق اشغال شده‌مان در دست دشمن بود. ما هنوز مناطق اشغال شده‌مان را پس نگرفته بودیم، فقط خرمشهر را پس گرفته بودیم. 
خیلی از شهرها مثل سومار، قصرشیرین، مهران، دهلران از شمال غرب در دست عراقی‌ها بود. خرمشهر آزاد می‌شود. هنوز در خوزستان بخشی از خاک ما در دست عراقی‌ها بود. ما بعد از فتح خرمشهر هنوز به مرزهای جمهوری اسلامی نرسیده بودیم.
نقاطی هم در دست عراق بود که بسیار مهم بود. در اول صحبت‌هایم هم گفتم قبل از شروع رسمی جنگ عراق نقاط مهم و استراتژیکی را گرفته بود. عراق می‌دانست اگر این ارتفاعات در دست ایران بماند بغداد در تهدید است. در آن زمان صدام گفته بود عراق بدون خرمشهر، حتی بدون بصره می‌تواند باشد اما بدون بغداد نمی‌تواند. به همین علت آن ارتفاعات را نگه داشت و باز پس‌گیری آن‌ها بسیار دشوار بود.





ما باید خواسته‌مان ساقط کردن رژیم بعث می‌بود تا آن‌ها به دادن مرزهایمان راضی شوند

نکته دیگر در این سوال این بود که برخی‌ها به نقل از عربستان گفته بودند غرامت می‌دهند اما هیچ سند معتبر و پیشنهاد رسمی قابل وثوقی برای این وجود ندارد که بعد از فتح خرمشهر غرامت می‌پردازند. نکته سوم اینکه دین و بینش امام بسیار وسیع بود. چیزهایی را درک می‌کردند که ما درک نمی‌کردیم. اینکه امام عنوان می‌کنند جنگ جنگ تا رفع فتنه در معنای عوامی آن هم این است که ما زمانی می‌توانیم خواسته‌های بحق خود را از دشمن مطالبه کنیم که همیشه دست بالاتری را در اختیار داشته باشیم. ما اگر بگوییم خواسته ما گرفتن مرزهایمان است که اصلا برای این جنگی نیاز نبود. ما باید خواسته‌مان ساقط کردن رژیم بعث باشد تا آن‌ها به این خواسته راضی شوند. غیر از اینکه این شعار یک شعار اسلامی است چون خداوند گفته است باید بجنگیم تا رفع فتنه در برابر دشمنان. 
یک جنبه تاکتیکی هم داشت که ما یک خواسته بزرگتری را اعلام کرده بودیم تا دشمن به کمترش راضی شود. بنابر این در بحث خرمشهر اینکه آن‌ها آمادگی داشتند که غرامت بدهند یا ما خاک خودمان را پس گرفته بودیم یا جنگ تمام بشود و صلح شود، نبود. صدام به دنبال این بود که وقتی در اوج نقطه ضعفش بود در سخت‌ترین شرایط گفت آتش بس؛ همه تحلیلگران عنوان می‌کنند که اگر ما آتش بس را از عراق پذیرفته بودیم، رژیم بعث عراق هنوز بود و هنوز ما در آتش بس بودیم یعنی یک جنگ سی ساله با عراق داشتیم.

*آن‌روزها روحیه مقاومت هم در میان رزمنده‌ها و هم در میان مردم بخصوص مردم شهرهایی که در جنگ بودند وجود داشت. شرایط آن زمان شرایط جنگ بود. از طرفی این روزهاجمهور اسلامی شرایط سخت دیگری مثل محاصره اقتصادی، جنگ فرهنگی و ... را پیش‌رو دارد.
ملت‌های منطقه ایران را پرچم‌دار مقاومت معرفی می‌کنند و این خط ایستادگی به سردمداری ایران را تا حد بسیار زیادی پذیرفته‌اند.آیا این خط مقاومت و عدم سازش با کشورهای زورگو می‌تواند همچنان کارساز باشد؟ برخی می‌گویند دیگر وقت آن رسیده که این گفتمان را کنار بگذاریم و با این دولت‌ها کنار بیاییم و این کنار آمدن سود بیشتری برای ما دارد. نظر شما چیست مذاکره و سازش بیشتر به کار ما می‌آید یا حفظ و ادامه همان روحیه مقاومت؟

نگاه به گذشته نشان داده که ما هر جا مقاومت کردیم، پیروز شدیم

نگاه به گذشته نشان داده که ما هر جا مقاومت کردیم، پیروز شدیم. باید از تجربه‌ها درس آموخت. همه سیاستمدارانی که هرکدام پرچم‌دار یک گفتمان سیاسی در انتخابات پیش رو هستند یک سندی را مطرح کنند که در جایی سازش کردیم و موفق بودیم. یا اگر سازش می‌کردیم، موفق بودیم.
در زمان طاغوت، نزدیکترین افراد به امام راحل اعتقادشان بر این بود که امکان بیرون کردن و حذف شاه نیست. افراد متفکری که بعضی هم شهید شده‌اند با این تفکرات بلند که برای مردم الگو هستند به امام می‌گفتند ما نمی‌توانیم شاه را بیرون کنیم. پس ما مثل انگلستان شاه را بپذیریم و خودمان در کنارش دولت را تشکیل دهیم و خواسته‌های انقلاب را پیاده کنیم.
اما امام محکم ایستادند که نظام ستم شاهی باید از ایران برود و اگر آنجا سازش می‌کردند، دوباره شاه از طریق ارتش قدرت می‌گرفت و با یک کودتا مثل 28مرداد همه چیز تمام می‌شد.





در جنگ جایی نداریم که کوتاه آمده و موفق شده باشیم/قطعنامه را پذیرفتیم اما با قدرت پذیرفتیم

در جنگ هم ما جایی نداریم که کوتاه آمده باشیم و موفق شده باشیم. درست است که ما قطعنامه را پذیرفتیم اما قطعنامه را با قدرت پذیرفتیم. درست است که ما در شرایطی بودیم که امام عنوان می‌کنند من جام زهر را سرکشیدم چون اهدافی که امام ترسیم کرده بودند، اهداف بسیار بلندی بود، این نبود که ما بخواهیم فقط مرزها را پس بگیریم پس چه کسی باید جواب این خسارت‌ها و تلفات را می‌داد؟ از طرفی امام خود را به جهان اسلام متعهد می‌دانست. 
در همان عراق میلیون‌ها مسلمان در چنگال رژیم بعث بودند.

ما در این انقلاب و جنگ هیچ جایی را نمی‌بینیم که سازش کرده باشیم و خواسته‌مان پیش رفته باشد. 
در این مسئله انرژی اتمی در دولت اصلاحات وزرای خارجه انگلیس، فرانسه و آلمان به ایران آمدند و به اصطلاح نماینده جمهوری اسلامی، آقای روحانی که دبیر شورای امنیت بودند به نمایندگی از دولت وقت مذاکره کردند و خیلی از موارد را هم پذیرفتند و دقیقا تعبیر اینکه کوتاه آمدند. ما پذیرفتیم که غنی سازی را متوقف کنیم یا حتی تعطیل کنیم اما آن‌ها چه کردند؟ 
اگر مثلا می‌پذیرفتند که این حق مسلم ماست اما باید تعطیل شود و آن‌ها بیایند نیروگاه برق بوشهر را بسازند، یا راکتور پزشکی برای تهران را تامین می‌کنیم یک حرفی، اما این کار را نکردند. 
ولی ما هر جا ایستادیم پیروز شدیم. 
دنیای امروز دنیای مادی است و مدیریت آن یاد گرفته در پی امتیاز گرفتن باشد نه امتیاز دادن. 
اگر اروپا در اقتصاد پیروز است بخاطر همین مدیریتی است که امتیازاتی گرفته‌اند. آن‌ها مثل ما نیستد که مثل برخی شخصیت‌ها بگویند که کوتاه بیایم. آن‌ها در باطن خودشان خیلی محکم و استوار ایستادند. 
ما هیچ صحنه‌ای را نداشتیم که با کوتاه آمدن و سازش به جایی رسیده باشیم از این پس هم همینطور خواهد بود.

حضرت آقا گفته بودند مرز این کوتاه آمدن را مشخص کنید/چقدر کوتاه بیاییم تا رابطه با آمریکا خوب و تحریم‌ها برداشته شود؟

در دولت اصلاحات عده‌ای خدمت حضرت آقا آمده بودند که ما بهتر است کوتاه بیاییم. زمانی بود که آمریکا تهدید کرده بود و احتمال بروز جنگ زیاد بود و نیروهای مسلح آماده باش بودند. حضرت آقا گفته بودند حد قذف این کوتاه آمدن را مشخص کنید. مرز این کوتاه آمدن را مشخص کنید. 
یعنی بگویید تا کجا باید کوتاه بیاییم. یعنی چقدر کوتاه بیاییم تا رابطه ما با آمریکا خوب شود، تحریم‌ها برداشته شود؟ اما دولت اصلاحات نتوانسته بودند پاسخی به رهبری بدهند.
ارتباط با آمریکا در اختیار هیچ فردی حتی در جایگاه ریاست جمهوری در این نظام نیست/این‌حرف‌ها مصرف انتخاباتی دارد

نزدیک به 25 تا 30 سال است که ترکیه در مقابل اتحادیه اروپا اصولش را زیر پا گذاشته تا به این اتحادیه بپیوندد اما هر بار اتحادیه اروپا از آن‌ها کاری خواسته انجام دهند یا شرطی برایشان قرار داده است تا اجازه دهد در اتحادیه اروپا قرار بگیرد. الان هم که ترکیه از همه اصولش گذشته، گفتند که شما هرگز اجازه ورود به اتحادیه اروپا را ندارید. 
به دستور اتحادیه اروپا حجاب در جایی که امپراتوری عثمانی بوده و نماینده اسلام بوده، برداشته شده و قانون منع حجاب در ترکیه که نیمی از افرادش مسلمان هستند زودتر از فرانسه که مسیحی‌اند، گذاشته شد.

مصر که آمریکا سالانه 3 هزار میلیارد دلار کمک بلاعوض به آن‌ها داشته و تحت سلطه کامل آمریکا بوده و هر آنچه آمریکا می‌خواسته انجام می‌دادند چه چیزی در تمام این سال‌ها داشته؟
حالا انقلاب کردند و بر ضد همه این‌ها بلند شده‌اند. تکنولوژی یا امکانات چه دارند؟ 
یا قدرت سیاسی و نظامی و اقتصادی خاصی دارند؟ 
می‌بینیم مصری که یک عمر دست آمریکا بوده چیزی ندارد که بخواهیم آن را الگوی خود قرار دهیم و مثل آن‌ها یا آمریکا سازش کنیم.
این‌ها شعارهای انتخاباتی است که برخی آقایان این روزها می‌دهند. 
ارتباط با آمریکا و کوتاه آمدن در برابر آمریکا اختیار هیچ فردی حتی در جایگاه ریاست جمهوری در این نظام نیست این در اختیارات مقام معظم رهبری است که پشتوانه ملت مسلمان ایران را دارد.
سردار حق طلب
منبع



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی